اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

هدف عالى قيام امام حسين عليه السلام از زبان خود امام (ع)
الله اكبر

هدف عالى قيام امام حسين عليه السلام از زبان خود امام (ع)

قيام مقدس و پرشكوه امام حسين(ع)ريشه در انحراف هاى بـنيادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. اين انحراف ها زائيده انحراف حكومت اسلامى از مسير اصلى خود از سقيفه به بـعد بـود. كه پس از شهادت على(ع)كلا بـه دست سلسله سفيانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاريخى، سران اين حزب هيچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسيدن پيامبر اسلام(ص)ر، جلوه اى از پيروزى تـيره بـنى هاشم بـر تـيره بـنى اميه، در جريان كشمكش قبيلگى در درون طايفه بـزرگ قريش مى دانستند(2).



ادامه مطلب ...


یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:امام حسین, :: 7:45 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
جمعه 19 آبان 1391برچسب:فضيلت, زيارت, عاشورا, :: 10:3 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 

فضيلت زيارت عاشورا

زيارت عاشورا

در فضيلت زيارت عاشورا رواياتي ذکر شده است که ما در اينجا برخي از آنها را مي آوريم.



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:منزلت ,قرآن, :: 2:54 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 قرآن را بر ديگر سخنان رفعتي است كه در وصف نمي‎گنجد و آنها را قياس با قرآن نتوان نمود همچنان كه نه مخلوق را با خلق مي‎توان سنجيد و نه افعال آنان را با فعل خدا مي‎توان مقايسه كرد:
«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلي سائِر الكَلام كَفَضْل اللهِ عَلي خَلْقِهِ».
[1]
«اِنَّ كَلامَ الباري سُبحانَهُ لايَشْبَهُ كَلامَ الخَلْقِ كَما لايَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»
[2]
مگر نه اينكه قرآن تجلّيِ خاصِ خداوند سبحان مي‎باشد بي‎آنكه به چشم بصر بتوان مشاهده كرد، و به چشم بصيرت به كُنهِ ذاتش پي برد:



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:فضیلت قرآن, :: 2:51 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

فضیلت قرآن در عالم هستي هيچ كتابي در فضيلت و برتري به پاية قرآن نمي‌رسد؛ زيرا نه تنها قرآن خلاصه و عصارة تعليمات همة انبياء الهي است، بلكه از همة موجودات آفرينش برتر و والاتر است. پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين باره فرمود:
القُرْآنُ اَفْضَلُ كَلِّ شَيءٍ دُونَ الله؛ فضيلت قرآن به جز خدا از همه چيز برتر و بالاتر است.
[1]
فضيلت قرآن از همه كتابهاي آسماني بيشتر و بالاتر است؛ زيرا كتاب‌هاي ديگر آسماني براي برهه‌اي از زمان و مردم خاصّي فرود آمده بود. امّا قرآن براي همة زمان‌ها تا روز قيامت و براي همه انسان‌ها در همه مكان‌ها حتي براي غير انسان‌ها مانند جنّ نازل شده و همه موظّف هستند به دستورات آن عمل كنند.
قرآن بهترين كلام و هديه اوست، و نيز تكلم خدا با بشر است. انسان عاقل و فهميده به هيچ عنوان حاضر نيست بين او و قرآن فاصله بيفتد. مگر نه اين است كه گوش و چشم انسان مي‌خواهند لذت ببرند. چرا لذّت را با شنيدن و ديدن آيات و كلام الهي تأمين نكنند تا بخواهند از راه باطل چشم و گوش را به لذّت مادّي سرگرم كنند.
اگر براي انسان، روشن و واضح شد كه قرآن، هم كلام الهي و هم تكلم خداوند با بشر است ، چرا به استقبال آن نمي‌شتابد!
اگر كسي مزاج روحي خود را با گناه مسموم كند از شهد و شيريني قرآن لذّت نمي‌برد. همان طور كه انسان معتادي كه مزاجش را مسموم كرده است، نمي‌تواند از عسل لذّت ببرد و فقط از آن سمّ، لذت مي‌برد لذا كسي هم كه مزاج روحي خود را مسموم كند از تلاوت قرآن لذّت نمي‌برد؛ چرا كه گناهان مانع مي‌شوند وي طعم گواراي كلام الهي را بچشد.
قرآن اثر جود و بخشش الهي است كه بر قلب بهترين افراد بشر نازل شده است، و پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ هم در رساندن اين بخشش الهي كوتاهي نكرده، بلكه همة آن عطايا و مواهب الهي را به انسان‌هاي مستعد و قابل، ابلاغ كرده است.
قرآن به منزلة يك تكليف محض نيست، بلكه عطاي خاص الهي است و چون آن حضرت در رساندن بخشش و بذل خداوند كوتاهي نكرده است، شما هم در پذيرش و فهميدن آن كوتاهي نورزيد.
پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
قرآن در گمراهي، ماية هدايت و در نابينايي، ماية روشني و موجب بخشش لغزش‌ها است. قرآن انسان را از نابودي حفظ مي‌كند و از انحراف رهايي مي‌بخشد، فتنه‌ها را روشن مي‌سازد، آدمي را از دنيا به آخرت مي‌رساند، و كمال دين در آن نهفته است. هر كس از قرآن فاصله گرفت در آتش افتاده است.
[2]
قرآن همان قانون خدايي و ناموس آسماني است كه اصلاح دين و دنياي مردم را به عهده گرفته و سعادت جاوداني آنان را تضمين كرده است.
آيات آن سرچشمة هدايت، راهنمايي و كلماتش معدن ارشاد و رحمت است. كسي كه به سعادت هميشگي علاقمند است، و سعادت و خوشبختي هر دو جهان را مي‌خواهد داشته باشد، بر وي لازم است كه روز و شب با قرآن تجديد عهد كرده و ارتباطش را با آن محكم و استوارتر سازد، و آياتش را به حافظة خود سپرده و با مغز و فكر خويش در آميزد تا در پرتو آن كتاب آسماني، به سوي رستگاري و سعادت جاوداني رهنمون شود.


[1] . مستدرك الوسايل، ج 4، ص 236.
[2] . مستدرك حاكم، ج 1، ص 571.



پیامبر مكرم اسلام (ص)

1ـ قال رَسُولُ اللّهِ - صَلَّي اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ - : لا تُضَيِّعُوا صَلاتَكُمْ، فَإنَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلاتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ كانَ حَقّاً عَلي اللّهِ أنْ يُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقينَ.

«وسائل الشّيعة، ج 4، ص 30»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز را سبك و ناچيز مشماريد، هر كس نسبت به نمازش بي اعتنا باشد و آنرا سبك و ضايع گرداند همنشين قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است كه او را همراه منافقين در آتش داخل نمايد.



 



ادامه مطلب ...



اس مس مخصوص امام زمان(عج) و روز جمعه www.SmSLover.ir


 

 

از ناکجای وجود بی مقدارم، تا آستان بی کران کوی تو، در میان سیلاب اشک،

پلی از نیاز می زدم. پلی از انتظار، از غیبت تا ظهور

 

 

چه انتظار عجیبی

تو بین منتظران هم

عزیز من چه غریبی !

عجیب تر آن كه چه آسان

نبودنت شده عادت

چه بی خیال نشستیم

نه كوششی ، نه توانی

فقط نشسته و گفتیم :

خدا كند كه بیایی

 

 

 




ادامه مطلب ...


سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:تجارت, پول,صلوات,ماهي,گوهر, :: 7:45 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي




از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله روایت شده است: شخصی نزد رسول خدا آمد و حضرت از او پرسید:حال شما وبرادران دینی شما از جهت محبت و دوستی من وعلی علیه السلام چگونه است؟

آن شخص عرض کرد؛ که شما را مثل جان خود میدانم و حضرت فرمود: تو دوست خداوند هستی پس غم مخور ،زیراکه سختی های دنیا می گذرد و خداوند آن قدر به  تو نعمت خواهد دادکه به احدی نداده است،پس همیشه صلوات بفرست.

آن مرد بسیار خوشحال شد وذکر صلوات را شروع کرد. روزی ابوبکر وعمر به او رسیدندواورا مسخره کردند وبه او گفتند:محمد خوب کاری برای تو پیدا کرده است.

چندی گذشت تا یک روز آن دو ، همان مرد را دوباره در بازار دیدندوگفتند: ای مرد در بازارچکار می کنی؟گفت:من مالی ندارم تا تجارت کنم تجارت من صلوات است.

آن دو گفتند :صلوا ت که شکم را سیر نمی کند.مرد جواب داد:به خدا قسم اینطور نیست خداوند مرا از سختی ها نجات می دهدناگاه مردی پیدا شد که دوماهی فاسد در دست داشت.

ابوبکر و عمرگفتند:آن ماهی ها را به این مرد بفروش. ماهی فروش گفت:ای مرد این ماهی هارا از من بخر.مرد مومن گفت:پولی ندارم.آن دو نفر گفتند:تو ماهی را بخر،پول آن را محمد میدهدآن مرد ماهی را خرید وفروشنده نزدرسول خدا صلی الله علیه واله رفت و یک درهم از آن حضرت گرفت.

آن مرد مومن ماهی را به خانه برد و هنگامی که شکم آن را پاره کرد جواهری از شکم ماهی بیرون آمدکه قیمت آن به دویست درهم می رسید. ابوبکر و عمر از شندیدن این خبر ناراحت شدند،نزد ماهیفروش رفته وبه او گفتند، که از شکم ماهی دو جواهر در امده، در حالی که تو ماهی فروخته بودی نه جواهر، پس برو وجواهرت را بگیر.پس صاحب ماهی مدعی شد وجواهر را گرفت . در این هنگام جواهرها تبدیل به عقرب شده ودست مرد را گزیدند.در این حال آن دو گفتند : این سحر محمد است.

آن مرد مومن دو جواهر دیگر از شکم ماهی پیدا کرد .باز آن دو ،صاحب ماهی را خبر کردند.برای باردوم خواست که آن گوهرها را بگیرد.این بار گوهر ها به دو مار تبدیل شدند. آن دو گفتند:سحر به اینبزرگی ندیده بودیم. مرد مومن گفت: اگر این سحر است ،پس بهشت وجهنم نیز سحر است.

انگاه آن مرد چهار گوهر ار خدمت پیامبر صلی الله علیه واله آورد.جمعی از تاجران عرب حاضرشدند و گوهرها را به چهار صد دینار خریدند

حضرت فرمودند: خدا این نعمت را به جهت صلوات به تو عطا فرمود.

 



دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 5:31 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 

 

در شب های خوشبختی تو سهم من تنهایی است در دل من اما فقط آرزوی توست

 

 

تولدت مبارک . . .

 

 


 

 

همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است

 

 

چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان

 

 

فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک

 

 


 

 

تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد

 

 

آن را به تو تقدیم میکنم

 

 

تولدت مبارک

 

 


 

 


 



ادامه مطلب ...


شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 6:13 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 

1- امام صادق(ع): اذان گويان در قيامت از تمام مردم گردن فراز ترند.

 


2- رسول اكرم(ص): هركس براي رضاي خداوند متعال اذان بگويد خدايش پاداش چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق ارزاني مي دارد و

 

چهل هزار تن از گنهكاران امت مرا با شفاعت او به بهشت مي برد.

 


3- رسول اكرم(ص): هر كس ده سال اذان بگويد خداي عزوجل او را با حضرت ابراهيم (ع) در خيمه يا درجه او مسكن دهد.

 


4- رسول اكرم(ص): هر كس براي رضاي خدا و اظهار ايمان و تقرب به خداوند فقط براي يك نماز اذان بگويد خداوند متعال گناهان گذشته

 

اش را مي بخشد و او را در بهشت با شهيدان قرار دهد.

 


5- امام صادق(ع): مؤذن در اجر و پاداش با كساني كه به خاطر اذان او به نماز آيند شريك است.

 


6- امام رضا(ع): شخصي از بيماري و بي فرزندي خدمت حضرت رضا(ع) شكايت نمود حضرت فرمودند در خانه خود اذان را بلند بگو. چنان

 

كرد، بيماري از خانه اش رفع شد و اولادش بسيار گرديدند.

 


7- امام صادق(ع): پنج چيزي مستوجب خير و بركت در خانه مي باشد. اول اذان گفتن، دوم قرآن خواندن، سوم مهمان نوازي،‌ چهارم بلند

 

سلام كردن، پنجم ظرفهاي منزل را شستن و زباله را از خانه بيرون بردن.

 


8- امام رضا(ع): در هر خانه كه اذان گفته شود شيطان از آنجا عبور نمي كند. و از براي اطفال آن خانه بسيار نيكوست و بيماري و

 

پريشاني را زايل مي كند.


 

 



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 10:38 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 

 

دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد (2) (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون (5) که به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار. (4)براي  موسي بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پيغمبران هستي .
 
و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي  کشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او (6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.
 

 
حسين (ع ) و پيامبر (ص )
 
از ولادت حسين بن علي (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفي که پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز مي داشت ، به بزرگواري  و مقام شامخ پيشواي سوم آگاه شدند. سلمان فارسي مي گويد: ديدم که رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوي  خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاي خدايي که نه نفرند و خاتم ايشان ، (8) قائم ايشان (امام زمان "عج ") مي باشد.
انس بن مالک روايت مي کند: وقتي از پيامبر پرسيدند کدام يک از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي داري ، فرمود:
 
بارها رسول گرامي حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد و (9) حسن و حسين را، (10) آنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره که از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف مي کند که : "رسول اکرم را ديدم که حسن و حسين را بر شانه هاي  خويش نشانده بود و به سوي ما مي آمد، وقتي به ما رسيد فرمود هر کس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان دشمني ورزد با من دشمني نموده است .
عالي ترين ، صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوي و ملکوتي بين پيامبر و حسين را مي توان در اين جمله رسول گرامي  اسلام (ص ) خواند که فرمود: "حسين از من و من از (12) حسينم

 
حسين (ع ) با پدر
 
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپري شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاي پروردگار شتافت ، مدت سي سال با پدر زيست . پدري که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگي  نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدري که در زمان حکومتش لحظه اي او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي کرد، و در چند سالي که حضرت علي (ع ) متصدي خلافت ظاهري شد، حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامي ، مانند يک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش مي کوشيد، و در جنگهاي  "جمل "، "صفين " و "نهروان " شرکت و به اين ترتيب ، از پدرش اميرالمؤمنين (ع ) و دين خدا حمايت کرد و (13) داشت . حتي گاهي در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي کرد.
در زمان حکومت عمر، امام حسين (ع ) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن مي گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آي ....


 
امام حسين (ع ) با برادر
 
پس از شهادت حضرت علي (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع )مامت و رهبري شيعيان به حسن بن علي (ع )، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) که دست پرورد وحي محمدي و ولايت علوي بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتي بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاويه صلح کند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد، امام حسين (ع ) شريک رنجهاي برادر بود و چون مي دانست که اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين معاويه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويي  نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوي  معاويه بشکند و سزاي ناهنجاريش را به کنارش بگذارد، ولي امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشي فراخواند، امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه (15) برآمد، و با بياني رسا و کوبنده خاموشش ساخت .


 
امام حسين (ع ) در زمان معاويه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علي (ع ) امامت و رهبري شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد که معاويه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اريکه حکومت اسلام به ناحق تکيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامي  و قوانين خداوند است ، و از اين حکومت پوشالي مخرب به سختي رنج مي برد، ولي نمي توانست دستي فراز آورد و قدرتي فراهم کند تا او را از جايگاه حکومت اسلامي پايين بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعي مشابه او داشت .
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشکار سازد و به سازندگي قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حرکت مفيدي به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت که اگر برمي خاست ، پيش از اقدام به دسيسه کشته مي شد، و از اين کشته شدن هيچ نتيجه اي گرفته نمي شد.
 
بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهاي بزرگ نيفراخت ، جز آن که گاهي محيط و حرکات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديک اميدوار مي ساخت که اقدام مؤثري خواهد نمود. و در تمام طول مدتي  که معاويه از مردم براي ولايت عهدي يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدي او را نپذيرفت و حتي گاهي  (16) سخناني  تند به معاويه گفت و يا نامه اي کوبنده براي او نوشت .
معاويه هم در بيعت گرفتن براي يزيد، به او اصراري نکرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...


 
قيام حسيني
يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامي تکيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود:
"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل (17) يزيد آن گاه که افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاک که حتي  ظاهر اسلام را هم مراعات نمي کند) بر مسند حکومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروي اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (ع ) که در مکه بسر مي برد دعوت کردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفي را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه اي  به امام حسين (ع ) نگاشت و حرکت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) کوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي  و بي ديني شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد کرد، و ليکن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوي کوفه حرکت کند.
با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي  که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه (18) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است .
يزيد که حرکت مسلم را به سوي کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (که از پليدترين ياران يزيد و از کثيفترين طرفداران حکومت بني اميه بود) به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتکار و بي ايمان کوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و کار به جايي رسيد که عده اي از همان کساني که براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبي که از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي که در مکه اقامت گزيد، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منکر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم .
و اين مأموريتي بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به (19) رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت مي دانست که آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او کسي نبود که در برابر دستور آسماني  و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي  به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسين (ع ) در کربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حرکت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. بويژه که خود در طول راه مي فرمود: "من کان باذلا فينا مهجته (20) و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند.
غافل از اين که فرزند علي  بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد.
باري امام حسين (ع ) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و کوچکترين خللي در تصميمش راه نيافت .
 
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي  گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست .
راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي  فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه اي که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تکميل کرد، طوفاني  در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي  ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .
از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي  و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند.
غير از اين که خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان که صداي گريه از خانه برخاست .
بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام (21) حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است که فرمود: "گريستن و بي تابي کردن در هيچ مصيبتي شايسته (22) نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، که ثواب و جزايي گرانمايه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که يکي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني که (23) به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد.
امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال . (24) همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است .
 
زيرا که اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است که به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويي  روح را به سوي ملکوت خوبيها و پاکدامنيها و فداکاريها پرواز مي دهد. هر چند عزاداري و گريه بر مصايب حسين بن علي (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشکوه و حماسه ساز کربلايش ارزش و معياري والا دارد، لکن بايد دانست که نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اکتفا کرد، بلکه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداکاري و حمايت از قوانين آسماني را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسيني آموختن انسانيت و خالي بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسيني به فراموشي مي گرايد.


 
اخلاق و رفتار امام حسين (ع )
با نگاهي  اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي  حسين (ع )، درمي يابيم که هماره وقت او به پاکدامني  و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درک و ديد ما گذشته است . اکنون مروري  کوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، که پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري  و حتي در آخرين شب (25) داشت . گاهي در شبانه روز صدها رکعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم  (27) حضرتش بارها پياده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثير در کتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "کان الحسين رضي الله عنه فاضلا کثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه کارهاي پسنديده را انجام مي داد.
شخصيت حسين بن علي  (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به کعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به (29) احترامشان از مرکب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي که جامعه براي  حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگي  مي کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي کردند... اين روايت يک نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
 
روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشکي  مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت که تعارفش کردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتکبرين "، خداوند متکبران را دوست نمي دارد. (30)
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنيد.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي  (31) هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي  مي گويد: "چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مبارکش آثار پينه مشاهده کردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر کيسه هاي  غذايي است که پدرم شبها به دوش مي کشيد و به خانه (32) زنهاي  شوهرمرده و کودکان يتيم و فقرا مي رسانيد.
شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستم ديدگان مي توان در داستان "ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام " دريافت ، که اجمال و فشرده اش را در اين جا متذکر مي شويم : يزيد به زمان ولايت عهدي ، با اين که همه نوع وسايل شهوتراني و کام جويي و کامروايي از قبيل پول ، مقام ، کنيزان رقاصه و... در اختيار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوي شوهردار عفيفي دوخته بود.
 
پدرش معاويه به جاي اين که در برابر اين رفتار زشت و ننگين عکس العمل کوبنده اي  نشان دهد، با حيله گري  و دروغ پردازي و فريبکاري ، مقدماتي فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش يزيد بکشاند. حسين بن علي (ع ) از قضيه باخبر شد، در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يکي از قوانين اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدي و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاکيزه اي قطع نمود و با اين کار همت و غيرت الهي اش را نمايان و علاقه مندي خود را به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و اين رفتار داستاني شد که در مفاخر آل علي (ع ) و دناءت و ستمگري بني اميه ، براي هميشه در تاريخ به يادگار (33) ماند.
علائلي در کتاب "سمو المعني " مي نويسد:
"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي کنيم که هر کدام در جبهه و جهتي  عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يکي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است که ابعاد بي نهايتش هر يک مشخص کننده يک عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه (34) والاييها و فرازمنديها است .
 آري ، مردي که وارث بي کرانگي  نبوت محمدي است ، مردي که وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي  (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشکار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد که بايد او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهيم .
 
امام حسين (ع ) و حکايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه يک بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلکه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداکاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي  مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.

پي نوشتها:

در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگري هم گفته شده است ، ولي  (1)
ما قول مشهور بين شيعه را نقل کرديم . ر. به . ک . اعلام الوري طبرسي ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر يزيد بن سکن انصاري باشد. ر. به . ک . اعيان (2)
الشيعه ، جزء ,11 ص .167
امالي شيخ طوسي ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبير بر وزن حسين ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام
ناميده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 اين سه کلمه در زبان عبري همان معني را
دارد که حسن و حسين و محسن در زبان عربي دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معاني الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامي درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براي سلامتي فرزند بسيار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشيعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافي ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 146- کمال الدين صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذي ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبي ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذي ، ج 5، ص 324- در اين قسمت رواياتي که در کتابهاي اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا براي آنها هم سنديت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزي ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضي از (14)
مورخين گفته اند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگي امام حسين (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفيد، ص .173 (15)
رجال کشي ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است که حاجيها به "مني " بروند، و در آن زمان به (18)
اين حکم استحبابي عمل مي کردند، ولي در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
يکسره به عرفات مي روند.
کامل الزيارات ، ص 68به بعد - مشير الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزيارات ، ص .105 (21)
کامل الزيارات ، ص .101 (22)
کامل الزيارات ، ص .121 (23)
کامل الزيارات ، ص .147 (24)
عقد الفريد، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفيد، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکري  الحسين ، ج 1، ص ,152 به نقل از رياض الجنان ، چاپ بمبک ي ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آيه .22 (30)
تفسير عياشي ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
الامامة والسياسة ، ج 1، ص 253به بعد. (33)
از کتاب سمو المعني ، ص 104به بعد، نقل به معني شده است . (34)


پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:امام,رضا, چشم, نماز,زندگي, :: 10:20 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت  ابوالحسن و مشهورترین  لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این  لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده  است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر  گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران  الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در  مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر  از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر  بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام)  می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان  تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با  زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت  مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون  تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان  بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت  آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که  مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به  صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان  را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان  را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به  اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه الس



شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 1:55 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 




از رسول خدا روایت شده كه فرمود:

هركس سوره حمد را قرائت كند خداوند  به  عدد  تمام  آیاتی  كه  از  آسمان نازل شده به او ثواب و پاداش عنایت می فرماید.



قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «إن ام الكتاب سوره أنزلها الله فی كتابه و هی شفاء من كل داء إلا السام (یعنی الموت)»

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

سوره حمد برترین سوره ها در كتاب خداست و شفای هر دردی جز مرگ است.



قال الصادق علیه السلام «لو قرأت الحمد علی میت سبعین مره ثم ردت فیه الروح ما كان عجبا»

امام صادق علیه السلام فرمودند:

اگر سوره حمد را بر مرده ای  هفتاد مرتبه  بخوانی و زنده شود تعجب نكن.



عن ابن عباس علیه السلام «إن لكل شیء أساسا و أساس القرآن الفاتحة »

از ابن عباس روایت شده:

به درستی كه هر چیزی اساس و شالوده ای دارد اساس شالوده قرآن سوره حمد است.



ختومات و توسلات:



برای رفع درد:

عن أبی الحسن العسكری علیه السلام عن  آبائه عن الصادق علیه السلام قال:



«من نالته علة فلیقرأ فی جیبه الحمد سبع مرات، فإن ذهبت العلة و إلا فلیقرأها سبعین مرة و أنا الضامن له العافیة»



امام حسن عسكری علیه السلام از اجداد گرامیش از امام صادق علیه السلام روایت كرده و فرمود:



كسی كه به او دردی برسد، هفت مرتبه سوره  حمد را در گریبان خودش بخواند، اگر درد بر طرف شد كه هیچ و اگر نه حمد  هفتاد مرتبه  بخواند، من ضامن عافیت او هستم.



عمل پیامبر اكرم برای رفع امراض:


عن الصادق علیه السلام «كان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إذا كسل أو أصابته عین أو صداع، بسط یدیه فقرأ فاتحة الكتاب و المعوذتین، ثم یمسح بها وجهه فیذهب عنه ما كان یجب»


از امام صادق علیه السلام روایت شده:


هر گاه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم كسالتی عارض می شد و یا دچار چشم و نظر می گشت و یا سردردی  می گرفت، دست هایش را باز می كرد به حالت قنوت و سوره حمد و


معوذتین (سوره ناس، فلق) را قرائت می كرد و بعد با آب دستش روی مباک را مسح می كرد. پس آنچه كه بر وجود مقدسش عارض شده بود رفع می شد.



حفظ از بلایا:


ذكر شده كه نوشتن هفت مرتبه سوره حمد و به  همراه داشتن آن موجب حفظ از بلایا می شود.



شفای بیماران:


از امام صادق علیه السلام روایت شده كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:


هر بیماری كه بعد از نماز صبح چهل مرتبه سوره حمده را خوانده و در هر مرتبه بعد از قرائت سوره حمد بگوید:


«حسبنا الله و نعم الوكیل تبارك الله أحسن  الخالقین و لا حول و لا قوة إلا بالله العیلی العظیم»


و دست بر محل  درد وبیماری بمالد، صحت یابد و خداوند او را شفا عنایت فرماید.



ایمنی از درد گوش و دندان:


از علی امیر المؤمنان علیه السلام روایت شده:


كسی كه عطسه كند و بگوید«الحمد لله رب العالمین» از درد   گوش و دندان ایمن گردد.



بركت وگشایش در روزی:


ذكر شده كسی كه در شب اول ماه،‌ هزار مرتبه سوره حمد را قرائت كند و بعد این دو آیه شریفه را:


«ربنا أنزل علینا مائدة من السماء تكون لنا عیدا لأولنا و آخرنا و آیة منك و ارزقنا و أنت خیر الرازقین» و


«و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوكل علی الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لكل شیء قدرآ»


را بیست و یک مرتبه بخواند و بعد ده مرتبه بگوید:


«یا رازق یا فتاح یا غنی یا مغنی یا باسط»


خداوند بركت و گشایش در روزی را نصیبش می كند. ان شاء الله.



بر آورده شده حوایج و ادای قرض:


به جهت برآورده شدن جمیع حوائج و ادای قرض و وسعت رزق از روز جمعه تا چهل و یک روز، روزی چهل و یک مرتبه در یک محل و یک زمان سوره حمد خوانده شود و پس از


اتمام، هر روز این دعا را سیزده مرتبه بخواند:


«یا مفتح فتح، ‌یا مفرح فرح، یا مسبب سبب، یا میسر یسر، یا مسهل سهل، یا مدبر دبر، یا متمم تمم، برحمتك یا أرحم راحمین»


توسل فوق از مجربات است و البته حاجت برآورده می شود ان اشاء الله.



برای برآورده شدن همه حوایج جزئی و كلی، هر روز یک صد مرتبه سوره فاتحه (حمد) را به شیوه ذیل قرائت كنند، إن شاء الله جمیع حوایج به ید قدرت الهی بر آورده می شود:


بعد از نماز صبح بیست و یک مرتبه،‌ بعد از نماز ظهر بیست دو مرتبه،‌ بعد از نماز عصر بیست و سه مرتبه، بعد از نماز مغرب بیست و چهار مرتبه، بعد از نماز عشا ده مرتبه سوره


حمد خوانده شود،‌ اگر حاجت در هفته اول بر آورده نشد، این ختم در هفته دوم تكرار شود إن شاء الله بر آورده خواهد شد. (در برخی نسخ آورده شده كه بهتر  است این ختم از روز پنج شنبه آغاز شود.)



دستور العمل مقدس اردبیلی برای بر آورده شدن حوائج:


از مرحوم مقدس اردبیلی منقول است كه هر كس سوره حمد را با دو آیه ذیل تا ده روز، هر روز یازده مرتبه بخواند به طوری كه مجموع آن صد و ده مرتبه شود،‌ برای هر حاجت و مطلب


مهم مجرب می باشد و به اجابت مقرون است:


«ثم أنزل علیكم من الغم  أمنة نعاسا یغشی طائفة منكم و طائفة قد اهمتهم أنفسهم یظنون بالله غیر الحق الجاهلیة یقولون هل لنا من الامر من شیء قل إن الامر كله لله یخفون فی أنفسهم ما


لا یبدون لك یقولون لو كان لنا من الامر شیء ما قتلنا ههنا قل لو كنتم فی بیوتكم لبرز الذین كتب علیهم القتل إلی مضاجعهم و لیبتلی الله ما فی صدوركم و لیمحض ما فی قلوبكم و الله علیم بذات الصدور» و


«محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الكفار رحماء بینهم تراهم ركعآ سجدآ‌ یبتغون  فضلآ من الله و رضوانآ سیماهم فی وجوههم من أثر السجود ذلك مثلهم فی التورات و مثلهم فی الأنجیل كزرع


أخرج شطئه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب زراع لیغیظ بهم الكفار وعد الله الذین آمنوا و عملو الصالحات منهم مغفرة و أجرآ عظیما»


و در هر روز بعد ا زقرائت سوره و دو آیه شریفه بگوید:


«رب سهل و لاتعسر علینا یا رب یا رب یا رب»


پروردگارا! بر ما آسان گیر و سخت مگیر، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا!.



خواص سوره بقره و آل عمران



عن ابی عبدالله  قال:«من قرا البقرة و آل عمران جاء یوم القیامة تظلانه علی رأسه مثل العمامتین أو مثل الغیابتین»


از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمودند:


هر كس سوره بقره و آل عمران را بخواند، روز قیامت این دو سوره مانند دو قطعه ابر، یا دو عبا و یا دو سایبان، بر سر او سایه می افكنند.


عن علی بن الحسین علیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم :« من قرآ أربع آیات من أول البقرة و آیة الكرسی و آیتین بعدها و ثلاث آیات من آخرها لم یر فی نفسه و ماله شیئا یكرهه


و لا یقربه الشیطان و لاینسی القران»


از امام صادق علیه السلام روایت شده كه پیامبر اكرم صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند: هر كس چهار آیه اول سوره بقره را با آیه الكرسی و دو آیه بعد از آن به همراه سه آیه آخر سوره بقره



را تلاوت كند هیچ گونه بدی و ناراحتی در جان و مال خود نمی بیند، شیطان به او نزدیک نمی شود و قرآن را فرموش نمی كند.



روی عن النبی صلی الله علیه واله و سلم قال:«من قرأ هذه السورة أعطاه الله بكل خرف أمانآ من حر جهنم  و  إن كتبت بزعفران و علقت علی أمراة لم تحمل، حملت بأذن الله تعالی و إن علقت عن نخل أو



شجر یرمی ثمره او ورقه أمسك بإذن الله تعالی»


از پیامبر  صلی الله علیه واله و سلم  روایت شده: هر كس سوره آل عمران را تلاوت نماید، خداوند به هر آیه ای از آن امانی از آتش  جنهم به او مرحمت می فرماید و اگر به زعفران نوشته شود و



به زنی كه حمل خود را نگه نمی دارد آویزان نمایند،  حملش را به اذن خداوند نگه می دارد و هم چنین اگر بر درختی كه ثمر خود را نگه نمی دارد، آویزان نماید به اذن خداوند ثمرش را نگه می دارد.



عن الصارق علیه السلام قال:«إن كتبت بزعفران و علقت علی إمرأة ترید الحمل حملت بإذن الله تعالی و إن علقها معسر یسر الله آمره و رزقه الله تعالی»


امام صادق علیه السلام فرمود: اگر این سوره با زعفران نوشته شود و زنی كه دوست دارد بچه دار شود آن را همراه خود نگه دارد به اذن خداوند متعال حامله گردد و اگر كسی كه گرفتار است آن



را همراه خود  نگه  دارد، مشكلش  به اذن  خدا آسان  شود و  خداوند  او را روزی دهد.



ختومات و توسلات



دو گنج الهی برای برآورده شدن حوائج


قال علی بن الحسین علیه السلام :«إن آیتین من آخر سورة البقرة كنزان من كنوز الجنة كتبها الله تعالی بید قدرته قبل أن خلق السموات و الارض بألفی عام و من قرأها كفاه الله تعالی جمیع مهمات


دنیاه و جمیع مهمات آخرته و لم یقربه الشیطان»


امام سجاد علیه السلام فرمود: به درستی كه دو آیه آخر سوره بقره، گنجی از گنج های بهشتی است كه خداوند به دست قدرت خود دو هزار سال قبل از آنكه چیزی را خلق كند نوشته است، ‌كسی



كه آن دو آیه را قرائت كند خداوند تمام حوایج دنیا و آخرتش را برآورده می كند و شیطان به او نزدیک نمی شود.



دو آیه آخر سوره بقره


از رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم روایت شده: دو آیه آخر سوره بقره


«آمن الرسول بما انزل...... فانصرنا علی القوم الكافرین»


هم قرآن و هم دعا و هم خشنودی خداست و هر كس بعد از نماز عشا آن را بخواند او را از قیام در شب كفایت می كند(مثل این است كه شب را به عبادت گذرانده)


پیامبر اكرم صلی الله  علیه  و اله و سلم فرمود: هر كس این دو آیه آخر سوره بقره را در منزل قرائت كند، شیطان داخل آن منزل نخواهد شد.



بیدار  شدن  در  وقت  معین


ذكر شده كه اگر این آیه را در وقت خواب بخوانند و از خدای متعال درخواست نمایند كه در وقت معین بیدار شوند ان شاء‌ الله به بركت آیه شریفه بیدار می شوند.

منبع: http://www.eteghadat.com/forum/topic-t3598.html



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:آيته الكرسي,صبح,گناه,عظيم, :: 10:54 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 


1. آيه الكرسي نوري از آسمان است.

2. آيه الكرسي آيتي از گنج عرش است.

3. آيه الكرسي باعث ايمني در سفر است.

4. آيه الكرسي اعلاء ترين نقطه قرآن است.

5. ذكر رسول مكرم اسلام در بستر؛ خواندن آيه الكرسي بود.

6. با خواندن آيه الكرسي انسان دچار هيچگونه آفتي نخواهد داشت.

7. براي رفع فقر آيه الكرسي موثر است و كمك الهي از غيب مي رسد.

8. همه چيز در آيه الكرسي است يعني كرسي گنجايش آسمانها و زمين را دارد.

9. در تنهايي آيه الكرسي بخوانيد باعث رفع ترس مي شود و از سوي خدا كمك مي رسد.

10. دفن ميت بخوانيد. آيه الكرسي رادر نماز ها ؛ روزها؛ شبهاي ايام هفته ؛ سفرها و در نماز شب.

11. و هنگام خواب نيز آيه الكرسي بخوانيد زيرا باعث مي شود خداوند فرشته اي نگهبان و محافظ بگمارد که تا صبح سلامت بمانيد.

12. هر گاه از درد چشم شكايت داشتيد آيه الكرسي بخوانيد و آن درد را اظهار نكنيد آن درد بر طرف مي شود.

13. پيامبر اسلام (ص) : در خانه اي كه آيه الكرسي خوانده شود ابليس از آن خانه دور مي شود و سحر وجادو در آن خانه وارد نمي شود.

14. آیه الکرسی پایه و عرش الهی است و هدف از خواندن آن این است که مردم در عبادت جز خداوند کسی را نپرستند و به ذلت فرو نروند و روح یکتاپرستی ایجاد کنند و از بندگی ناروا آزاد شوند و آیه الکرسی عقل ها را بیدار و اله حقیقی را معرفی و خدای دانا و توانا را به مردم می شناساند.

15. وقت غروب 41 بار آیه الکرسی را بخوانید تا حاجت روا شوید(41 یک بار علی العظیم بخوان یعنی یک آیه) مجرب است. و برای رفع غم، شفای مریض، درمان درد، رحمت خداوند و زیاد شدن نور چشم آیه الکرسی را زیاد بخوانید.

16. اگر مومن آيه الكرسي را بخواند و ثوابش را براي قبور قرار دهد خداون ملكي را بر او مقرر مي كند كه برايتان تسبيح كند.

17. آيه الكرسي در مزرعه و مغازه پنهان كردن باعث بركت مزرعه و رونق گرفتن كسب است.

18. از پيامبر نقل نموده اند كه : اين آيه عظيم تر از هر چيزي است كه حق تعالي آفريده است.

19. چند چيز حافظه را زياد مي كند يكي از آن خواندن آيه الكرسي است.

20. با خواندن آيه الكرسي تا شب در امان خدا هستي.

21. اگر هر صبح آيه الكرسي را بخواني تا شب در امان خدا هستي.

22. آسان شدن مرگ بوسيله آيه الكرسي است.

23. آيه الكرسي عظيم ترين آيه در قرآن است.

24. براي حفظ مالتان و جانتان آيه الكرسي بخوانید.

25. آيه الكرسي ويرانگر اساس شرك است.

26. آيه الكرسي سيّد سوره بقره است.

منبع: بنقل از پایگاه تبیان نت با تغییرات.

 



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:بركت,ما,100,امام رضا, :: 11:57 قبل از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

بَرَکَةٌ لَنا ( برکت برای ما ) :

امام صادق علیه السلام فرموده اند : روی کالای خود بنویس : بَرَکَةٌ لَنا  برکت است برای ما !

زیرا این کار رشد و برکت را برای آن کالا همراه خواهد داشت ۱

بعضی از یاران امام صادق علیه السلام نزد آن حضرت از بین رفتن لباسهایشان نزد قصاّر ( لباسشویان)

شکایت کردند . حضرت به آن ها فرمود : روی آن بنویسید  برکة لنا  برکت است برای ما ! و آنان چنان

کردند و از آن پس لباس ها از بین نرفت ۲

رسم امام رضا علیه السلام چنین بود که روی کالاها می نوشت : برکت است برای ما ۳

 

توضیح اضافه : آنچه که از ظواهر این دستور بدست می یاد این است که این جمله برکة لنا را حتی

می توان بر روی کاغذی نوشت و داخل جایی که پول ها را نگهداری می کنید و یا کیف پولتان و یا داخل

ماشین و خلاصه هر جا که می خواهین برکت داشته باشد قرار دهید و من خودم امتحان کرده ام و نتیجه

گرفته ام . به شرط آنکه به آن اعتقاد کامل و راسخ داشته باشید و البته یادتون هم باشه برکت مثلا در

مورد پول این نیست که آن پول ۱۰۰ برابر بشود بلکه دخل و خرج شما از اون پول برکت خواهد داشت و

مثلا خرج هایی که می کنید با برکت می شه و چیزهای مناسب و خوب می خرید و البته پس از مدتی

استفاده از این دستور متوجه خواهید شد که پولتان زیاد نیست ولی استفاده درست و مفیدی کرده اید

و  این دستورات را باید امتحان کرد تا به آن ایمان آورد . البته با اعتقاد صد درصد چون این دستورات از

ناحیه امامان ما آمده و آن ها هرگز حرف بدون دلیل  و بیهوده نگفته اند .

 

منبع :

۱- مستدرک ج ۱۳ صفحه ۲۷۳

۲-کافی ج ۵ ص ۳۰۷

۳-فقیه ج ۳ ص ۲۰۱
 



سه شنبه 28 شهريور 1398برچسب:صلوات,هركس,محمد,امام, :: 4:42 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 

 

 

 




1. پيامبر اكرم (ص) فرمودند:هر كس صلواتي بفرستد حق تعالي ثواب هفتاد شهيد را به او ميدهد و او را از گناهان بيرون مياورد مانند روزي كه از مادر متولد شده است.


2. وقتي چيزي را فراموش كرديد بر من صلوات بفرستيد كه موجب ياد آمدن آن چيز خواهد شد.


 

 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به اين وبلاگ خوش آمديد ************************* همیشه به یاد داشته باش: در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار* در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار* در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار* در نماز ایستادی دلت را نگهدار* ----------------------------------------- دو چیز را از هم جدا کن:* عشق و هوس* چون اولی مقدس است و دومی شیطانی* اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی* ----------------------------------------- دنیا دو روز است: یک روز با تو و یک روز علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست مایوس نشو چرا که هر دو پایان پذیرند ------------------------------------------ دو چیز را همیشه فراموش کن: خوبی که به کسی می کنی بدی که کسی به تو می کند ------------------------------------------ گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر با اعتماد، زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تجارت صلوات و آدرس salavat91.LoxBlog.Com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 471
بازدید کل : 55177
تعداد مطالب : 164
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


سلولز با ژل لاغری Celluless (برطرف کننده چین و چروک )

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل