الله اكبر |
|||
30 مهر 1391برچسب:, :: 6:3 قبل از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
بسم رب الحسين (ع) ... شكرلله باز زائر آقا شدم ......... مسافر كربلا شدم .................. يادتون پارسال زائر كويش شدم ...... نميدونيد از پارسال چي كشيدم چه درد فراقي .... علي جان مولاي من چقد خواب گنبد طلاتو ديدم ..... حسين جانم و علمدار كربلا چقد خواب گنبد طلاتون رو ديدم چه شب هائي كه تو حرمتون بودم .. باز همه چي يهو اتفاق افتاد بعد از سفر مشهد ...عيد غدير توسل به اميرالمومنين علي (ع) ....... خدايا باور كنم ...دوباره ميبينم حرم اربابم رو ..... مهدي جان آقاي من اين بار بيام سامرا تلي از خاك ميبينم ..گنبد ميبينم ضريح ميبينم يا هنوز نئوپانه ضريح آقا ... يعني ميشه باز پاي برهنه بخوام تو بين الحرمين راه برم ذكر رقيه جان بگيرم و از شدت داغي زمين نتونم راه برم شروع كنم دويدن به اون سمت بين الحرمين كه برسم كنار حرم سقا ببينم كف پام تاول زده ... باز ميشه بيام تو حرمت عباس جان حسين جان عطش شديد داشته باشم آب تو حرمت باشه .. و شرم از خوردن حتي يه قطره از آب كنم ..... يعني دوباره ميبينم قتلگاه رو .....تل زينبيه ....بين الحرمين ...خيمه گاه ........آه دوستان عزيزم ياوران ولايت محبين علي (ع) ...قطعا نائب الزياره همتونم .... خانواده شهيد .....بازم حاجتتون رو ميخوام ازشون ...... حلال كنيد...
30 مهر 1391برچسب:, :: 6:3 قبل از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
سلام بر حسين (ع) .... برگشتم از كربلا و نه تنها عطشم برطرف نشد بيشتر هم شد .... باز درد فراق شروع شد.... وقتي نگاهم به بارگاه حضرت هود و صالح (ع) افتاد سريع نگاهم رو به سمت چپم برگردوندم و فرياد زدم هركه مولايش عليست صلوات ........ آقا روزيمون كرد چند قدمي حرمش جابگيريم ..هتل القاسم ...روبروي بيت آيت الله سيستاني عزيز ... خيلي غبطه خوردم به حال پاسداران بيت آقا كه قبل و بعد عوض شدن پستشون سلامي به حضرت امير(ع) ميدادن و سر پست حاضر ميشدن .......... نائب الزياره همه بودم حتي كساني كه يك بار تو عمرشون گفته بودن ياعلي (ع) ....آخ نميدونيد ايوان طلاي نجف آقا چه صفائي داره ...باورم نميشد دوباره چشمان گنهكارم ايوان طلا و ضريح آقا رو ببينه.... اتفاق جالبي كه برام افتاد اين بود وقتي كفش هام رو تحويل كفشداري دادم شماره كه بهم دادن 110 بود انقد ذوق كردم كه نگو و نپرس ... كنار حضرت امير (ع) چه آرامشي داشتيم ...پدرم رو تو حرم ديدم برا اولين بار با ايشون رفتم زيارت آقا ...پدر هرجا رو بوسيد بوسيدم هرجا قدم گذاشت قدم گذاشتم احترام ميكردم بلكه آقا نظري به حال من خراب كنه ... خيلي لذت داره تو حرم امير (ع) با پدرت باشي .... وادي السلام چند مرتبه روزيم شد برم سر مزار آيت الله سيد علي قاضي ....و ازشون خواستم دعام كنه ... و كربلا.... مداحي تو كاروانمون بود بنام عباس سلجوقي تو مسير كه رسيديم با رود فرات نجوائي كرد ....! تو مسير بهم گفت م ..جون بزار برسيم كربلا بهت ميگم حسين (ع) كيه ؟ !!! بعد با صداي لرزونش خوند تشنه آب فراتم اي عجل مهلت بده .... كربلائي عباس گفت من همين جا ميميرم و همينجا دفنم كنيد ....جمعه شب كربلائي كربلائي شد و ما كه فقط ضريح ديديم ايشون خود ارباب رو ملاقات كرد ...و بهم فهموند حسين (ع) كيه بعد عمري خوندن برا مصيبت هاي ارباب و عمه سادات چطور مزد گرفت ... امام صادق (ع) فرمودند هر كس در سفر (كربلا) از دنيا برود ملائك نازل مي شوند اورا غسل مي دهند و گشاده شود براي او دري بسوي بهشت كه داخل شود ...... برا دومين بار روزيم شد شب زيارتي آقا شب جمعه حرم سيدالشهداء باشم اما اينبار با پدر ...باب الشهداء نشستم زيارت عاشوراء با صد لعن و سلام خوندم ...باب الشهداء رو خيلي دوس دارم اونجا كه ميشيني روبروت ضريح بالا رو نگاه ميكني گنبد طلا.... داشتم عاشوراء ميخوندم آقام از زيارت برگشت آخه ميخواست بره سامراء .... جلو امام حسين (ع) خواستم حركتي كنم ترسيدم جلو علي اكبرش به دلش بياد ولي فرصت رو از دست ندادم با شرمندگي از آقا ..پا و دست و صورت پدر رو بوسه باران كردم ....... قبل اينكه بيايم حرم سيدالشهداء (ع) بعد از نماز مغرب و عشاء با پدر و عموهام نشستيم تو صحن سقا مجلس روضه ....روزگاراني تو هيئتا ميونداري كرده بودم ولي اينبار آقا عنايت كرد به خودم اومدم تو حلقه سينه زناي حرم وسط با پيشوني بند يازهرام بودم .....يه نگاه به گنبد يه نگاه به گلدسته علمداركربلا سينه ميزديمو اشك ميريختيم ...آخ نميدونيد تو حرم علمدار علمداري كردن چه صفائي داره .....دو دسته طرفي سيد احمد شد طرفي من دو دم ميگرفتيم اي اهل حرم ..... نجف و كربلا با وجود پدر و عموهام .....انصافا خيلي به دل نشست .... پارسال نرفته بودم مقام حضرت علي اصغر و علي اكبر (ع) امسال رفتم ....خيلي با دلم بازي كرد .... بگم از شب يلدا خيلي ها موندن هتل و بساط شب يلداي به پا كردن من هم رفتم حرم تا بهترين و تكرار نشدني ترين شب يلداي عمرم رو با آقام باشم ....ميدونيد چرا اين شب يلدا رو دوست دارم چون يك دقيقه بيشتر كنار اربابم بودم تو حرم .... سامراء رفتيم باز تلي از خاك و ضريحي كه نبود و ... عوضش صلوات ميگرفتم از جماعتي كه تو حرم بودم ميگفتم تعجيل در فرج آقا امام زمان (عج) و سلامتي نائب برحقش آقا امام خامنه اي صلوات ....آخ اين صلوات رو تو همه حرم ها ميگرفتم ...برا خميني كبير و شهدا ...ميگفتم صدام كجاست امام ما كجاست كه صدام رو مردمش لعن وما تو خاك عراق تو حرم خاندان كرم صلوات نثار روح امام خميني (ره) ميكينم كاظمين نماز صبح حرم بوديم نگاه گنبد ميكني داغون ميشي آخ ميبيني گنبد امام رضا (ع) جلو چشاته ...ميشيني گوشه اي به دو گنبد تماشا ميكني بي اختيار با امام رضا (ع) نجوا ميكني ....اصلا كربلا ميري انقد دلتنگ امام رضا (ع) ميشي كه نگو ..... وارد حرم موسي بن جعفر و امام جواد(ع) شدم با صلواتي نثار بر شاه خراسان و.... ضريح موسي بن جعفر دربي چوبي داره مي چسبم بهش سينمو فشار ميدم به در ميگم سلام امام رضا ع و حضرت معصومه س رو اومدم برسونم ...شروع ميكنم به روضه خوندن برا آقا .... گفتم آقا قربون در چوبيت كه منو ياد در چوبي خونه مادرتون انداخت ...آقا در شما كه ميخ نداره ....آقا مادر كه پشت در نيست ....گفتم در شمارو كه آتيش نزدن .... و ميگم از مسجد كوفه ...رسيديم مسجد كوفه نميشد بريم داخل زيارت يار باوفاي حضرت امير (ع) ميثم تمار به خاطر تعميرات ...رفتم چند قدمي بارگاهش و سلامي دادم و برگشتم خودمو رسوندم به هم كاروانيام كه مرحوم عباس سلجقوقي داشت مداحي ميكرد ....وارد خانه مولامون شديم و بعد رفتم مسجد كوفه ...اولين جا رفتم به محراب حضرت محل ضربت خوردن مولايم علي (ع) و وقتي اومدم بيرون علي آقا رو ديدم پير گود زورخونه علي آقا فرحناك پور معروف به علي برقي رو ميگم با پهلوون سليماني و جمعي از باستاني كارها اومده بودن كه شروع كرد منو به پهلوون سليماني و بقيه ورزشكارها معرفي كردن ...از علي آقا لحظاتي جداشدم رفتم خدمت سفير امام حسين (ع) ...خواستم وارد حرم شم طبق عادت (درتمام حرم ها قبل ورود) زانو زدم سلام باستاني داده و وارد شدم ....خيلي بادلم آقا بازي كرد كلي با حضرت دردودل كردم ...رفتم خدمت سربازمولا مختار ثقفي گفتم سلام مرد سلام يار مولا ...ازش خواستم كه دعا كنه بصيرت داشته باشم ...منم جزء سربازان آقا باشم ...من جزء منتقمين باشم ...و .... وقتي خدمت ائمه اطهار ميرسيدم ازشون ميخواستم دعا كنند خداوند بهم بصيرت بده ...شهادت در راه ولايت بده ..... نميدونم كسي اين كارو جز من كرده يا نه هم پارسال هم امسال تو حرم اميرالمومنين (ع) تو مسجد كوفه و بقيه حرم ها چند دور چرخ باستاني زدم عين چرخي كه تو گود زورخونه ها ميزنن ....ولي اونجا بايادشون و در حرم ها با نگاه به گنبد ها .... مسجد سهله : دلم برات تنگه برا مقام امام زمان (عج) و........كاش باز زودي بشه بيام و از خدا امان بخوام از .... و دوباره بخونم مناجات مولايم علي (ع) ....يادگار از مسجد سهله برام تكه پارچه سبزي موند كه تبرك كردمش در حرم ها .... ادامه دارد ....
30 مهر 1391برچسب:, :: 6:3 قبل از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
حاج ذبيح الله بخشي .... اولين بار كه ديدمش سني نداشتم با صدائي كه گفت ماشاالله حزب الله تو كر ج نگاهم برگشت و ديدم ماشيني خاكي و مردي كه دست تكون ميداد برا ما..... حاجي رو خيلي وقت ها ميديدم و اگر در طول سال نميديدمشون حتما تو رژه 31 شهريور ميشد ديدو بوسيدش و روحيه گرفت ..... يه عكس با حاج بخشي دارم كه برميگرده به ختم شهيد محمود توفيقيان كه هنوز به دستم نرسيده ..... خاطره شيرينم به وقتي برميگرده كه شنيده بودم حاجي بيماره و بستري و ناگهان حاج بخشي رو تو جمعيت حاضر در مراسم بيت رهبري ديدمش با نوه اش اومده بود و بين جمعيت بود و نه جائي كه مسئولين حضور داشتن و باز شور و هيجان با اون حالش به عزاداران حسيني داد ...مراسم كه تموم شد حضرت آقا كه تشريف بردن كمك كردم به همراه نوش از نرده ها ردش كردم خدارو شكر ميكنم كه هنوز نفس حاج بخشي رو حس ميكنم هنوز حس ميكنم دستش رو شونه هامه ...دستي كه خيلي از شهداء رو لمس كرده بود ....رسونديمش به پشت دربي كه بسته شده بود از دوربين مدار بسته متوجه شدن در باز شد و فقط حاجي رو رفت داخل ... حاجي جون شرمندتم كه نتونستم بيام كرج خدمت پيكر پاك و مطهرت بابام ميگفت خيلي با شكوه و باعظمت بود و ديدم ماشيني رو كه بر روي آن بودي و روزي در اون ديده بودمت .... حاج ابوالفضل طالبي پور برام تعريف ميكرد روزي خودش ديده بود كه اون زماني كه خيلي بي حجابي تو كرج به اوج رسيده بود و هيچ مسئول و مسلموني يادش نبود كه اين خيابونا روزي شهدا رو ديده و .......ميگفت ديدم چند بلندگو به ماشينش بسته و تك و تنها داره امربه معروف ميكنه و يادآوري ميكنه اين خيابون ها يادشون نرفته شهدارو ولي ما ..... سلام ما رو هم به شهداء برسون .....
29 مهر 1391برچسب:, :: 9:32 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
تحصیلات فشار خون را پائین میآوردبا وجود آنکه امتحانات دوران دانشگاه میزان استرس افراد را افزایش میدهد، اما تحصیلات دانشگاهی در مجموع به کاهش فشار خون افراد کمک میکند.
در آخرین تحقیقات انجام شده در این زمینه که در نشریه سلامت عمومی BMC به چاپ رسیده است دانشمندان متوجه شدند تحصیلات بالاتر در زنان اثرات بیشتری در محافظت از آنها در برابر فشار خون بالا و بیماریهای قلبی نسبت به مردان دارد. فنداسیون قلب بریتانیا اعلام کرد این یافتهها میتواند بهتر رابطه بین محرومیتها و ابتلا به بیماریهای قلبی را توضیح دهد. این مطالعات به مدت بیش از 30 سال و روی 3 هزار و 890 نفر انجام شده است. افراد شرکت کننده در این تحقیقات به سه گروه با تحصیلات پائین ( زیر 12 سال)، تحصیلات متوسط ( 13 تا 16 سال) و تحصیلات عالیه ( بالای 17 سال) تقسیم بندی شدند. سپس میزان فشار خون متوسط این افراد در این دوره 30 ساله محاسبه شد. میزان فشار خون در زنان با تحصیلات پائین نزدیک به 3.26 میلیمتر جیوه بالاتر از زنانی بود که دارای تحصیلات عالیه بودند. اختلاف این رقم در بین مردان نیز 2.26 میلیمتر جیوه اندازهگیری شد. دانشمندان متوجه شدند حتی در زمانی که فاکتورهای دیگر مانند فشار خون بالا، مصرف دارو و مشروبات الکلی را در نتایج تحقیقات خود وارد کنند باز هم نتایج به دست آمده به قوت خود باقی است. محققان اعلام کردند: معمولا افرادی که تحصیلات پائین دارند وارد شغلهای پر استرس و دشوار میکنند که به نوبه خود روی میزان فشار خون افراد تاثیر مستقیم دارد. پروفسور اریک لاکس که این تحقیقات را در دانشگاه براون انجام داده است در این باره گفت: زنانی که تحصیلات پائین دارند با احتمال بیشتری افسردگی را در زندگی خود تجربه میکنند ، در آینده از همسر خود جدا میشوند و در مناطق محرومتر زندگی میکنند. آنها همچنین با احتمال بیشتری ممکن است در دستهای از اجتماع قرار بگیرند که زیر خط فقر هستند. منبع:http://olomtajrobic.blogfa.com
28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
سلام آقا جــــــونم... آخ اگه بدوني چه حالــــــي دارم آقا جـــــــون... تمومه وجودمو استرس و ترس گرفته!ميدونم حس ميكنيد... يا امام رضا هفته ي بعد واسه من مي تونه هم خيلي خوب باشه هم خيلي بد!!! ولي اومدم بازم به پاتون بيوفتم تا حاجتمو بديد... من براي اين كنكور خيلي زحمت كشيدم ولي از شانس بدم سخت ترين كنكور امسال بود! حالا اعتراف مي كنم كه واقعا از نتيجه مي ترسم با تمومه زحمتهايي كه كشيدم... مي دونيد آقا من از خيلي چيزا واسه اين كنكور گذشتم و حالا مي خوام ضامنم بشيد مي خوام پيش خداي بزرگ ضامنم بشيد تا اين فرصت رو بهم بده كه... روزاي بديه!دلم آرامش مي خواد!و مي دونم قبولي بهترين آرامشو بهم ميده... يا امام رضا به داد هر كسي كه واسه هر كنكوري زحمت كشيده برس... يا امام رضا به دل حرف مهموناي وبلاگم گوش بده و حاجت رواشون كن... خداي بزرگم مي پرستمت.... دلنوشت:سلام مهربوناي هميشگيم، اومدم ازتون بخوام دعام كنيد.... التماس دعا بعدا نوشت:خدایا کمک... پ.نوشت: خدااااااااااااايا، يا امام رضا كمكم كنيد:( دلم نوشت: خدايا بغلـــم كن...
28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
سلام آقا جوووووووووووونم.الهي قربونت برررررررم من... نمي دونم چي بگـــــــــــم!فقط ميتونم بگـــــــم عاشقتم،بگم كه ممنونم كه بازم ضامنم شديد ممنونم كه اين فرصت رو بهم داديد... خداااااااااااااااااااايا شكرت.... يا امام رضا دوستت دارم آقا... ازت مي خوام مث هميشه كه بهم كمك كردي توي مرحله ي دوم هم كمك كنيد تا قبول بشم دوووووووووووووووستت دارررررررررررررررررم جونم نوشت:خداااااااااااايا عاشقونه مي پرستمت پ.نوشت: سلام به تمومه مهموناي وبلاگم.واقعا واقعا از دعاهاتون ممنونم... من مرحله ي اول ارشد رو قبول شدم هرچند خيلي راضي نيستم ولي خدارو شكر از خدا و امام رضا مي خـــوام اگه توي وبلاگم اومديد و حاجتي داشـــتيد حاجتــتون برآورده بشه و آقا امام رضا ضامنتون بشه...ممنونم از تك تكتون
28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
جونم نوشت: روزتون مبارک آقا جونم گلدسته ات کهکشانى است که سياهى شهر را تکذيب مى کند پيرامون تو همه چيز بوى ملکوت مى دهد: کاشى هاى ايوانت و اين سؤال هميشه که چگونه مى توان آسمانها را در مربعى کوچک خلاصه کرد. و پنجره فولاد التماسهاى گره خورده و بغضهايى که پيش پاى تو باز مى شوند... دلم نوشت: چقدر آرومم وقتي دارمتون... دلم نوشت:تبریک آقای خوبــــم تولدت پسرتون را بهتون تبریک میگم آقا جونم
28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
سلام آقای مهربونم چقدررررررررررررررررررررررر دلم برای حرمتون تنگه... می شه من و تمومه دوستای گلمو بطلبید؟؟؟ می دونم میدونید بدجور سرم شلوغه...ولی اسمتون همیشه رو لبامه و عشقتون توی دلم خدایا به ماها آرامش بده...الهی آمین
دوستت دارم خیلی شدید یا امام رضا 28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
سلام مهربانم...دلتنگتم مث هميشه آقا نگاهم رو به سمت آسمان، گوشم شنواي صداي دعوت توست... به دستاي نيازم نگاهي كن، به دل تنگم نظري كن،صدايم كن تا بدونم هنوزم مرا ميبيني... اگه آرامشي هست مديون خداي بزرگ و شمايم آقا... اگه نگراني هست، تمومه اميدم خدايم است و شما... ماه خداست، آرومم...شكرت خدا...شكرت خدا... آقا جون كاش ميزبان ماه رمضان امسالم بوديد...دعايم كنيد...دعايمان كنيد... اگه در حياط حرمت، سر سفره ي افطاريت نيستم ولي دلم اونجاست...يادم كنيد... آقا جونم برآورده شدن آرزوهاي مهمون هاي وبلاگم را از شما مي خوام...انشاا... عاشقونه خدا را و شمارو دوست دارم...
ا
28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
از همه دل بــريدم ، دلم اسيــر يك نگاست تموم آرزوي من زيارت امام رضاست
سلام اي مشرق عشق... سلام اي زيباي هشتم عشق... با دلي شكسته امروز به سراغت آمدم...دلم تاريك است... به هواي نورانيت نياز دارم...به نگاه دلربايت نياز دارم... مهربانم، نظري كن به دل شكسته ام...بگذار لحظه اي آرام بگيرد صدايش را شنيدي؟صدايم را شنيدي؟ توي دل شب، لحظه اي كه همه چشم بر هم گذاشتند و به آرامش رفتند و من .... من اشك ريختم و توي دلم با سكوت فرياد زدم... هيچ كس نفهميد...خوشحالم ، آرومم كه ميدانم خداي بزرگم و شما شنيديد... جوابي نگرفتم ولي منتظر جواب هستم، اميد دارم دلگيــــــــرم.... به ديدارتون نياز دارم، آقا جونم؟مي شه منو بطلبيد؟ ميدانم تا نگاهم به اون گنبد زرد طلايت افتد آرام ميگيرم خواسته ام زياد است؟ آرامشي ندارم... صدايتان كردم دست نوازشي بر سرم بكشيد تا آرام بگيرم، تا حس كنم مرا ديديد خدايا عاشقونه مي پرستمت هر آنگونه كه رفتار كني... يا امام رضا مدد....
28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
رقص قشنگ
نور امشب چه دیدنی ست
آواز شاد باد عید
است و عطر گل پیچیده در هوا
بوی خوش گلاب پر کرده سینه را گلبوته
های شمع روییده هر کجا
می ریزد اشک شوق یک غنچه بی صدا گلدسته
ها همه غرق ستاره هاست
هر گوشه حرم فریاد «یارضاست» وقت
زیارت است
پر می کشد دلم همراه کفتران من می روم حرم ![]() سلام آقا جونم.... نمي دونم چي بگم، جز حرفي كه از گوشه ي چشمم جاري مي شه عاشقووووووووونه دوستت دارم دارم ميام پابوست آقا خدايا شكرت...دوستت دارم 28 مهر 1391برچسب:, :: 8:12 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
به ياد دارم...لحظه اي كه وارد حياط حرمت شدم...
به ياد دارم... كه چه گفتم... شما هم به ياد داريد؟ به ياد دارم... قدمهايي كه در حرمت برداشتيم... به ياد دارم... اشكي كه رو به ضريحت ريختم... به ياد دارم... عاجزانه التماس كردن هامو.... به ياد دارم... قسم دادن هامو... به ياد داريد؟!!!!..... به ياد داريد؟!!!!.... خواستم ضامنم شويد...به اندازه ي آهو هم نبودم ضامن آهو؟! دلي شكسته...صداي شكسته شدنش را نشنيديد؟ عهدي كه بستيم رو به ضريح طلاييت فراموش شده؟!!!! پس چرا سكوت كرديد آقا؟ دلم شكست!!!مگر نه اينكه شما صداي دل شكسته هارو مي شنويد پس دل شكسته منتظر جواب شماست... دلگيرم آقا.... پ.ن: تسليت آقا جونم...شهادت جگرگوشتون رو تسليت ميگم 28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
امام محمدباقر (علیه السلام) فرموده اند: اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاَءَسْتَبْقَیْتُ نَفْسی لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را برای فداکاری در رکاب حضرت صاحب الامر علیهالسلام تقدیم میدارمغیبت نعمانی - ص273
28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
امام باقر علیه السلام فرمودند:
إنَّ حَدِیثَنا یُحْیِي القُلُوبَ. به راستی که حدیث ما دلها را زنده می کند. بحارالأنوار، ج 2، ص 144 لينك مرتبط: 28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
فضيل بن يسار عن ابي عبدالله عليه
السلام قال: «و هم من خشية الله مشفقون، يدعون بالشهادة و يتمنون ان يقتلوا
في سبيل الله، شعارهم يا لثارات الحسين عليه السلام »
مستدرك الوسائل ج 11، ص 14 ب 47، ج7 فضيل بن يسار از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردانی هستند که ادعای شهادت دارند و تمنامیکنند که در راه خدا کشته گردند.شعار آنان یالثارات الحسین(علیه السلام ) است. یعنی ای خون خواهان حسین (علیه السلام)
28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
امام
موسى بن جعفر علیه السلام مى فرمایند: «النَّظَرُ الى وَجْهِ الْعالِمِ حُبّاً لَهُ عِبادَة» « نگاه به صورت عالم از روى محبت، عبادت است». وسائل 18/ 458 به نقل از سایت صلوة 28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : السُّؤالُ نِصفُ العِلم . پرسش نیمى از دانش است . کنزالعمّال : ۲۹۲۶۰ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : العِلمُ خَزائنُ ومَفاتِیحُهُ السُّؤالُ ، فَاسألُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فإنّهُ یُؤجَرُ أربَعةٌ : السائلُ ، والمُتَکلِّمُ ، والمُستَمِعُ ، والُمحِبُّ لَهُم؛ دانش گنجینه هایى اسـت و کـلـیدهاى آن پرسش است ؛ پس ، خدایتان رحمت کند ، بپرسید ، که با این کار چهار نفر اجر مى یابند : پرسشگر ، پاسخگو ، شنونده و دوستدار آنان . تحف العقول : ۴۱ منتخب میزان الحکمة : ۲۶۰ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :
28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد. فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می خواندند، عرض کردم: بفرمایید. اظهار داشتند: « بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند ، مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده، شب زنده داری کرده باشد. و خداوند به او ثوابی می بخشد که 28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
از رسول خدا حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده که فرموده اند: "نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَكاتٌ مُفَلَّيَاتٌ"؛ دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمترسانى، يار و غمخوار [اعضاى خانواده]، با بركت و پاكيزه كننده [در خانواده براى پدر و مادر.] مستدرك الوسائل ج15، ص115؛ وسائلالشيعة، ج15، ص100؛ فروغ كافى، ج2، ص82. به نقل از مرکز نشر اعتقادات
وسائل الشيعة، ج15، ص104؛ فروع كافى، ج2، ص82. به نقل از مرکز نشر اعتقادات
28 مهر 1391برچسب:, :: 5:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي
الحسن بن الجهم : قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام : لا تَنسَني مِنَ الدُّعاءِ . قالَ : (أ)وَتَعلَمُ أنّي أنساكَ ؟ فَتَفَكَّرتُ في نَفسي وقُلتُ : هُوَ يَدعو لِشيعَتِهِ وأنَا مِن شيعَتِهِ ، قُلتُ : لا ، لا تَنساني . قالَ : وكَيفَ عَلِمتَ ذلِكَ ؟ قُلتُ : إنّي مِن شيعَتِكَ ، وإنَّكَ لَتَدعو لَهُم . فَقالَ : هَل عَلِمتَ بِشَيءٍ غَيرِ هذا ؟ قُلتُ : لا . قالَ : إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ ما لَكَ عِندي فَانظُر (إلى) ما لي عِندَكَ . حديث حسن بن جَهْم نقل می کند : به امام رضا عليه السلام گفتم : مرا از دعا فراموش مكنی . حضرت فرمود :
درباره وبلاگ ![]() به اين وبلاگ خوش آمديد ************************* همیشه به یاد داشته باش: در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار* در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار* در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار* در نماز ایستادی دلت را نگهدار* ----------------------------------------- دو چیز را از هم جدا کن:* عشق و هوس* چون اولی مقدس است و دومی شیطانی* اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی* ----------------------------------------- دنیا دو روز است: یک روز با تو و یک روز علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست مایوس نشو چرا که هر دو پایان پذیرند ------------------------------------------ دو چیز را همیشه فراموش کن: خوبی که به کسی می کنی بدی که کسی به تو می کند ------------------------------------------ گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر با اعتماد، زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |