اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

الله اكبر
الله اكبر
27 مهر 1391برچسب:, :: 10:5 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

 

 

ماهی که در پیش رو داریم یکی از مهمترین ماه های سال است که از نظر معنوی و بارش الطاف الهی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.


 

ورود به این ماه پر برکت و درک فیوضات خداوندی آن نیازمند توجه به برخی نکات است که این نوشته به برخی از آنها اشاره می کند:

 

توجهات قبل از ورود

وقتی کتاب های سیر و سلوک، نظیر کتاب های مرحوم ابن طاووس را بررسی کنید[1]، خواهید دید که او در تنظیم اعمال سال، اول از ماه مبارک رمضان شروع کرده و آخر کتاب را به ماه شعبان ختم می کند. این نشان می دهد که اول سال برای کسی که اهل سیر و سلوک است، ماه مبارک رمضان است و آخر سال او هم ماه شعبان ؛ برخلاف اهل طبیعت که اول سالشان فروردین است و پایان سالشان اسفند یا اهل درس و مدرسه که اول سالشان مهر است و پایان سالشان خرداد؛ که البته یک وجه اشتراکی وجود دارد و آن اینکه برای اتمام یک سال خوب و شروع یک سال خوبتر باید تمام همت خود را به کار گرفت تا در باقیمانده سال، کاستی ها را جبران کرد و برای شروع سال جدید کمر همت را محکم بست.

از اینجا معلوم می شود چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله با اینکه در تمام دوازده ماه اهل شب زنده داری بود[2]؛ وقتی به ماه شعبان می رسید تلاش او شدت می گرفت و سیره اش چنین می شد:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ‏»[3]

رسول خدا صلی الله علیه و آله بر روزه روزها و شب زنده داری شبهای این ماه مداومت و کوشش فراوان داشت.

آن حضرت تا در قید حیات دنیا بودند برای ماه شعبان خصوصیتی قائل بودند که برای ماههای دیگر نبودند و این نبود جز اینکه ماه شعبان، پایان سال اعتقادی، اخلاقی و عملی یک رهرو راه خداست.

تلاش کنیم تا در روزها و ساعات پایانی ماه شریف شعبان با توبه و استغفار واقعی و دیگر اعمال واجب و مستحب در حد امکان کاستی های یک سال گذشته را جبران کنیم تا با یک آمادگی نسبی وارد این میهمانی الهی شویم

توجهات در آستانه ورود

کسی که در پی نورانی تر شدن است بداند که ماه رمضان آغاز یک سال جدید است برای بندگی. سال نوی که با یک میهمانی ویژه شروع می شود. میزبان معبود است و میهمان بندگان؛ ولی نه همه آنها.

رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ماه مبارک رمضان فرمود:

وَ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ ؛ و آن ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت شده اید.[4]

روشن است که دعوت شدن به معنای شرکت در میهمانی نیست؛ میهمان به کسی می گویند که دعوت را بپذیرند و در مجلس میهمانی شرکت کند؛ پس برخلاف تصور رایج، همه مردم میهمان این ماه نمی شوند؛ میهمانان این ماه تنها کسانی خواهند بود که دعوت الهی را لبیک گویند و وارد این میهمانی شوند ورود هم به این معناست که دعوت شونده تا آنجا که ممکن است آداب آن میهمانی و ادب در برابر میزبان و سایر میهمانان را رعایت کند. خلاصه، میهمان این ماه کسی است که عطر و بوی این ماه را بگیرد؛ هر چند مختصر.

برای مشاهده متن کامل به ادامه مطلب بروید>>>



27 مهر 1391برچسب:, :: 10:5 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و

ایام شهادت امام حسین بن علی علیه السلام



سرمایه ی محبت زهراست دین من

من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم

گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا

یک ذره از محبت زهرا نمی دهم...

یا فاطمه جان

یاریمان کن؛ در انتظار روزی که فرزندت بیاید

تا انتقام صورت نیلی ات را بگیرد، ثابت قدم بمانیم...

                                                                            آمین

برای رفتن به وبلاگ تخصصی فاطمی روی آدرس زیر کلیک کنید:

www.ya-fatemeh-zahra.blogfa.com



27 مهر 1391برچسب:, :: 10:5 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

در حادثه کربلا یکی از شاخصهای اخلاقی که در شخص مقدس سیدالشهداء و یاران و اهل بیتش نمودار است این حالت اخلاقی است که ما تن به ذلت نمی دهیم؛ ما اسیر می شویم، تن ما ممکن است در زنجیر قرار بگیرد، گردنهای ما ممکن است در زیر غلهای سنگین خرد بشود، مجروح و خونریزان بشود، ولی روح ما به هیچ وجه زیر بار ذلت نمی رود، ولو زنی اسیر باشیم.

اسرا را وارد مجلس پسر زیاد می کنند. زنان اهل بیت و زنان بعضی از اصحاب و خدمتکاران و کنیزان همه گویی دور زینب حلقه زده بودند. به این وضع حضرت زینب وارد مجلس عبیدالله بن زیاد شد. و زینب زنی بلند بالا بود. در آن میان، او که قدش بلندتر بود نمایان بود. زینب وارد شد و سلام نکرد. ابن زیاد توقع داشت بعد از این حادثه که به خیال خودش اینها را خرد کرده و تمام نیروهایش را گرفته است، دیگر باید اینها تسلیم شده باشند، فکر می کرد اکنون وقت خواهش و التماس است و انتظار داشت زینب لااقل سلامی به عنوان رشوه به او بدهد، ولی چنین رشوه ای را هم زینب نداد. ناراحت شد. نمی دانست که روح آن ها خرد شدنی نیست. وقتی زینب نشست، او با تجبر و تکبر می گفت: من هذه المتکبره؟ یا: من هذه المتنکره؟ (دو جور نوشته اند) یعنی این زن پر تکبر کیست؟ یعنی چرا به ما سلام نکرد؟ یا: این زن ناشناس کیست؟ کسی به او جواب نداد. سؤالش را تکرار کرد. باز هم کسی جواب نداد. دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت: هذه زینب بنت علی بن ابیطالب (بحارالانوار، جلد45، صفحه 115، باب 39) این زینب دختر علی است. این زیاد شروع کرد به رذالت و پستی نشان دادن، گفت: «الحمدلله الذی فضحکم وأکذب احدوثتکم» (لهوف (با ترجمه) صفحه 160) خدا را سپاس می گویم که شما را رسوا و دروغ شما را آشکار کرد. خدا را سپاس می گویم که عقده و کینه مرا نسبت به برادرت شفا داد.

از این جور زخم زبان ها زینب به سخن درآمد. فرمود: خدا را سپاس می گویم که عزت شهادت را نصیب ما کرد. خدا را سپاس می گویم که نبوت را در خاندان ما قرار داد. «انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا ثکلتک امک یا ابن مرجانه» (بحارالانوار، جلد 45، باب 39، صفحه 117) رسوایی مال فاسق و فاجرهاست. شهادت افتخار است نه رسوایی. دروغ را فاسق و فاجرها می گویند نه اهل حقیقت. دروغ از ساحت ما به دور است. خدا مرگ بدهد تو را پسر مرجانه! زیر این کلمه پسر مرجانه یک کتاب حرف بود؛ چون مرجانه زن بدنامی بود. با گفتن اینکه تو پسر مرجانه هستی یک کتاب مطلب به یاد ابن زیاد و هم مضار مجلس آورد. ابن زیاد گفت: شماها هنوز زبان دارید؟! هنوز دارید حرف می زنید؟! هنوز سر جای خودتان ننشسته اید؟! کار به جایی می رسد که می گوید جلاد بیا گردن این زن را بزن. با امام سجاد علیه السلام صحبت می کند. او نیز عینا همینجور جواب می دهد. ابن زیاد می گوید جلاد بیا گردن این جوان را بزن. ناگهان زینب از جا حرکت می کند و زین العابدین را در بغل می گیرد، می گوید به خدا قسم گردن این، زده نخواهد شد مگر اینکه اول گردن زینب زده بشود.

 



27 مهر 1391برچسب:, :: 10:5 بعد از ظهر :: نويسنده : مهدي كريمي

اهمیت بحث واقعه کربلا در اینست که حادثه عاشورا چه نوع حادثه ای است و از چه مقوله است؟ آیا از نظر اجتماعی یک انفجار بدون هدف بود مانند بسیاری از انفجارها که در اثر فشار ظلم و تشدید سختگیریها رخ می دهد و احیاناً به وضع موجود کمک می کند، و یا یک تصمیم آگاهانه و هوشیارانه نسبت به اوضاع و احوال موجود و نسبت به آثار و نتایج این حرکت بود؟ و در صورت دوم آیا یک قیام و نهضت و انقلاب مقدس بود یا یک دفاع شرافتمندانه مقدس؟ یعنی آیا هجوم بود یا دفاع؟ آیا کاری بود که از طرف امام شروع شد و حکومت وقت می خواست آنرا سرکوب کند، و یا او از طرف حکومت وقت مورد تجاوز قرار گرفت و او بجای سکوت و تسلیم، شرافتمندانه از خود دفاع کرد؟
به عبارت دیگر آیا چیزی از سنخ تقوا در جامعه بود و مظهر یک تقوای بزرگ در حد دادن جان بود، یا مظهر یک احسان و عصیان و قیام مقدس؟ آیا از نوع حفظ و اثبات خود بود یا از نوع نفی و انکار جبهه مخالف؟ (بلکه می توان گفت سه نوع ماهیت می توان فرض کرد: ماهیت تقوائی، ماهیت هجومی و قیامی، و ماهیت پاسخگوئی به یک ندای مقدس، که ماهیت تعاونی دارد امام از نظر عامل بیعت، عکس العمل کار بود آنهم عکس العمل منفی، از نظر عامل دعوت، عکس العمل کار بود اما عکس العمل مثبت، و از نظر عامل امر به معروف، آغازگر بود و مهاجم).

بنابر فرض اول ناچار اهدافی داشت اجتماعی و اصولی، و بنابر فرض دوم هدفش جز حفظ شرف و حیثیت انسانی خود نبود، و بنابر اینکه از نوع انقلاب و قیام ابتدائی بود آیا مبنای این انقلاب صرفاً دعوت مردم کوفه بود که اگر مردم کوفه دعوت نمی کردند قیام نمی کرد (و قهراً پس از اطلاع از عقب نشینی مردم کوفه در صدد کنار آمدن و سکوت بود) یا مبنای دیگری جز دعوت مردم کوفه داشت و فرضاً مردم کوفه دعوت نمی کردند، او در صدد اعتراض و مخالفت بود هر چند به قیمت جانش تمام شود؟
در جریان حادثه کربلا عوامل گوناگونی دخالت داشته است یعنی انگیزه های متعددی برای امام در کار بوده است که همین جهت از طرفی توضیح و تشریح ماهیت این قیام را دشوار می سازد زیرا آنچه از امام ظاهر شده گاهی مربوط به یک عامل خاص بوده و گاهی به عامل دیگر، و سبب شده که اظهار نظر کنندگان، گیج و گنگ بشوند و ضد و نقیض اظهار نظر کنند، و از طرف دیگر به این قیام جنبه های مختلف می دهد و در حقیقت از هر جنبه ای ماهیت خاصی دارد. (در امور اجتماعی و مرکب، مانعی نیست که یک چیز دارای چند ماهیت باشد همچنانکه مخصوصا در درسهای فلسفه تاریخ ثابت کرده ایم).

عوامل که در کار بوده و ممکن است در این امر دخالت داشته باشد و یا دخالت داشته است:
الف - اینکه امام یگانه شخصیت لایق و منصوص و وارث خلافت و دارای مقام معنوی امامت بود. در این جهت فرقی میان امام و پدرش و برادرش نبود، همچنانکه فرقی میان حکومت یزید و معاویه و خلفای سه گانه نبود.
این جهت به تنهائی وظیفه ای ایجاب نمی کند. اگر مردم اصلحیت را تشخیص دادند و بیعت کردند و در حقیقت با بیعت، صلاحیت خود را و آمادگی خود را برای قبول زمامداری این امام اعلام کردند او هم قبول می کند. اما مادامی که مردم آمادگی ندارند از طرفی، و از طرف دیگر اوضاع و احوال بر طبق مصالح مسلمین می گردد، به حکم این دو عامل، وظیفه امام مخالفت نیست بلکه همکاری و همگامی است همچنانکه امیر علیه السلام چنین کرد، در مشورتهای سیاسی و قضائی شرکت می کرد و به نماز جماعت حاضر می شد.
خودش فرمود: «لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری، و والله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصة» (نهج البلاغه، خطبه 72)؛ حقا شما می دانید که من از همه مردم به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند تا زمانی راه مسالمت می پویم که امور مسلمین به سلامت باشد و جز به شخص من ستم نشود).
در قضیه کربلا این عامل به تنهائی دخالت نداشته است. این عامل را به ضمیمه عامل سوم که دعوت اهل کوفه است باید در نظر بگیریم چون عامل دعوت مردم، برای به دست گرفتن حکومت بود نه چیز دیگر. پس این عامل، عامل جداگانه نیست و باید در ضمن آن عامل ذکر شود.

ب - از امام بیعت می خواستند و در این کار رخصتی نبود: یزید نوشت: «خذ الحسین بالبیعة اخذا شدیدا لیس فیه رخصة؛ از حسین با خشونت و بی مهری و بدون هیچ گونه ملاحظه و کوتاهی بیعت بگیر.» بیعت، امضا و قبول و تأیید بود (بیعتی که امام حسین را بدان مکلف می کردند، تصویب ولایت عهد بود، با بیعت علی علیه السلام و ائمه دیگر که تسلیم را اکثریت خاطی بود فرق داشت).
ج - مردم کوفه پس از امتناع امام از بیعت او را دعوت کردند و آمادگی خود را برای کمک او و به دست گرفتن خلافت و زعامت اعلام کردند، نامه های پی در پی آمد، قاصد امام هم آمادگی مردم را تأیید کرد.

د - اصلی است در اسلام به نام امر به معروف و نهی از منکر، مخصوصاً در موردی که کار از حدود مسائل جزئی تجاوز کند، تحلیل حرام و تحریم حلال بشود، بدعت پیدا شود، حقوق عمومی پایمال شود، ظلم زیاد بشود. امام مکرر به این اصل استناد کرده است. در یک جا فرمود: «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر»؛ من برای تفریح و سرکشی و تباهی و ستم خروج نکرده ام و تنها برای اصلاح در امت جدم قیام کرده ام و می خواهم امربه معروف و نهی از منکر کنم. (بعدها منکراتی که موجب نهی از منکر و قیام شد شرح داده خواهد شد)، ولی جمله: «و اسیر بسیرة جدی و ابی» با توجه به آنچه در آن ایام به نام سیره شیخین مطرح بوده که علی و خاندانش آنرا قبول نداشته اند، عطف به انحرافاتی هم که از زمان شیخین شروع شده هست، از قبیل تقسیم «بیت المال» به غیر سویه، و از قبیل تحقیر نماز به عنوان خیر العمل، و از قبیل مطلق اجتهادهای «به اصطلاح» روشنفکرانه عمر.
دو جریان انحرافی وجود یافت یکی عمری و دیگر عبدالله عمری. انحراف عمری، اقبال به جهاد منهای عبادت، یعنی سنگین کردن کفه برونگرائی و عملی عینی و سبک کردن کفه معنوی بود. انحراف عبدالله عمری، بر عکس، سنگین کردن کفه عبادت و تحقیر کارهای سخت دنیائی و جهادی بود که در نتیجه نه جهاد، جهاد بود و نه نماز، نماز.

اما امام حسین در شب عاشورا: لهم دوی کدوی النحل؛ همهمه آنان هنگام مناجات و راز و نیاز مانند همهمه زنبوران عسل در کندو بود. و در روز عاشورا: ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین؛ نماز را یادآور شدی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد. و اسیر بسیرة جدی و ابی؛ می خواهم پای بند به سیره و روش جدم و پدرم باشم.
جای دیگر فرمود: «سمعت جدی رسول الله: من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله...؛ از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود: هرکس حاکم ستمگری را ببیند که محرمات الهی را حلال کرده است و با زبان و رفتارش علیه او اقدامی نکند بر خداوند است که او را به آتش دوزخ افکند.» در جای دیگر فرمود: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا، انی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما»؛ آیا نمی نگرند که به حق عمل نمی شود و از عمل به باطل نهی نمی شود در چنین شرایطی مؤمن باید از روی حقیقت مشتاق لقاء الهی باشد. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ذلت و خواری نمی بینم.

 

 



درباره وبلاگ


به اين وبلاگ خوش آمديد ************************* همیشه به یاد داشته باش: در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار* در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار* در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار* در نماز ایستادی دلت را نگهدار* ----------------------------------------- دو چیز را از هم جدا کن:* عشق و هوس* چون اولی مقدس است و دومی شیطانی* اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی* ----------------------------------------- دنیا دو روز است: یک روز با تو و یک روز علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست مایوس نشو چرا که هر دو پایان پذیرند ------------------------------------------ دو چیز را همیشه فراموش کن: خوبی که به کسی می کنی بدی که کسی به تو می کند ------------------------------------------ گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر با اعتماد، زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تجارت صلوات و آدرس salavat91.LoxBlog.Com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 118
بازدید کل : 60705
تعداد مطالب : 164
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


سلولز با ژل لاغری Celluless (برطرف کننده چین و چروک )

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل